تاریخ امروز:۱۴۰۳-۰۲-۱۱

چطور به یک متفکر انتقادی تبدیل شویم؟

تبدیل شدن به متفکر انتقادی
  • افراد متفکر منتقد ، به جای پذیرش ایده ها و فرضیه ها ، با دقت از آنها س questionال می کنند ، همیشه به دنبال این هستند که آیا نظرات ، بحث ها و یافته ها نمایانگر همه چیز است یا خیر ، و مایل به کشف چیزهای جدید برای خود هستند. این افراد به جای حل غریزی یا شهودی مشکلات ، آنها را به طور سیستماتیک حل می کنند. نکته مهم این است که هیچ کس با ذهنیت انتقادی متولد نمی شود ، آنها آن را از طریق تمرین می آموزند و آن را به یک عادت روزانه تبدیل می کنند.

    تفکر انتقادی چیست؟

    توانایی تفکر واضح و منطقی را تفکر انتقادی می نامند. متفکر انتقادی شخصی است که بتواند ارتباط منطقی بین عقاید و نظرات را درک کند. تفکر انتقادی از زمان اولین فیلسوفان یونان مانند افلاطون و سقراط موضوع بحث بوده و هست.

    در واقع ، تفکر انتقادی ایجاب می کند از مهارت های استدلال خود استفاده کنید. این به معنای یک مربی فعال بودن است ، نه شخصی که فقط منفعلانه اطلاعات دریافت می کند.

    به طور خلاصه ، کسی که توانایی تفکر انتقادی را دارد می تواند:

    ناگفته های گفته ها را کشف کنید یا به قول معروف بین سطرها و سفیدی مقاله بخوانید.

    اهمیت و ارتباط بحث ها و نظرات را تعیین کنید.

    استدلال ها را بشناسید ، بسازید و ارزیابی کنید.

    تناقضات و خطاهای موجود در استدلال ها را بشناسید.

    به طور سیستماتیک و منظم مشکلات را بررسی کنید.

    در مورد صحت پیش فرض ها ، باورها و ارزش های خود تأمل کنید.

    تفکر انتقادی به معنای تفکر درباره چیزهای مختلف به روشی خاص است تا بتوانید در هر موقعیت بهترین پاسخ ممکن را بدست آورید. به عبارتی مدرن تر ، این تفکر روشی برای اندیشیدن درباره هر آنچه در ذهن دارید است تا بتوانید به بهترین نتیجه ممکن برسید.

    چطور تفکر انتقادی را به زندگی روزمره وارد کنیم؟

    بیشتر ما وقتی می خواهیم تصویری از خودمان بکشیم ، آرام و آرام رفتار می کنیم. در واقع ، ما بسیاری از مهارت های غیرفعال و توسعه نیافته داریم. یادگیری تفکر مانند یادگیری بسکتبال ، باله یا پیانو است ، به این معنی که بدون تعهد آگاهانه امکان پذیر نیست. تا زمانی که منتظر می مانیم فکر ناخودآگاه اتفاق بیفتد ، مشخص است که ما برای بهبود آن کاری انجام نمی دهیم.

    یادگیری اندیشیدن روندی تدریجی است و به تلاش زیادی نیاز دارد. این واقعیت که ما واقعاً می خواهیم این دلیل نمی شود که یک متفکر بزرگ شوید. تغییر عادات تفکر ما یک پروژه طولانی مدت است که طی سالها اتفاق می افتد ، نه ماهها و هفته ها. در حقیقت ظهور صفات لازم برای تبدیل شدن به یک متفکر منتقد بسیار طول می کشد.

    بنابراین ، آیا می توانیم یک متفکر انتقادی بشویم؟ چطور به خودمان کمک کنیم و اگر معلم هستیم ، دانش آموزان ما می توانند تفکر انتقادی را تمرین کنند؟

    اول از همه ، باید بدانیم که کار چندین مرحله دارد:

    مرحله شماره 1- کشف هدف شما “هیچ متفکر کاملی” وجود ندارد.

    مرحله 2: متفکر آگاه (یعنی ما مشکلات تفکر خود را می دانیم)

    مرحله شماره 3 – کشف هدف شما (ما سعی می کنیم پیشرفت کنیم ، اما تمرین منظم نداریم)

    مرحله 4: تمرین متفکر (شناخت اهمیت آموزش منظم)

    مرحله شماره 5: کشف هدف شما “متفکر کامل” وجود ندارد.

    مرحله شماره 6: کشف هدف شما “متفکر کامل” وجود ندارد.

    برای دنبال کردن این مراحل شما باید:

    1بپذیریم که مشکلات جدی در تفکر ما وجود دارد.

    ۲. ورزش منظم را شروع کنید.

    در این مقاله ، 9 روش را مرور می کنیم که می تواند به هر فرد با انگیزه ای کمک کند تا متفکر شود. اما به یاد داشته باشید ، این روش ها جادویی نیستند و همه آنها به تمرین نیاز دارند و گرچه هیچ یک از آنها لازم نیست ، اما هر یک راهی واقعی برای بهبود منظم تفکر ما است. اگرچه ممکن است نتوانید همه آنها را با هم درست کنید ، اما توصیه می کنیم برای آزمایش همه آنها وقت بگذارید.

    استراتژی اول: از وقت‌های تلف‌شده استفاده کنید

    استفاده از زمان ها تلف شده

    همه افراد وقت خود را تلف می کنند ، این بدان معناست که نمی توانند از تمام وقت خود به طور مولد یا حتی با لذت استفاده کنند. بعضی اوقات بدون لذت بردن از کارهایی که انجام می دهیم از این شاخه به آن شاخه می پریم. بعضی اوقات از چیزهایی که از عهده ما خارج است عصبانی می شویم. گاهی اوقات نمی توانیم به درستی برنامه ریزی کنیم ، در نتیجه نتایج ناخوشایندی حاصل می شود که به راحتی از آنها اجتناب می شد (به عنوان مثال مدت زیادی در ترافیک گیر کرده بودیم ، در حالی که اگر نیم ساعت زودتر حرکت می کردیم ، به ترافیک نمی رسیدیم). بعضی اوقات بی جهت نگران می شویم. گاهی وقتمان را به حسرت گذشته هدر می دهیم و گاهی فقط به هوا خیره می شویم و سرگردان می شویم.

    نکته این است که ما وقت خود را برای این کار تلف کرده ایم ، اما اگر به آن فکر می کردیم و گزینه های احتمالی را در نظر می گرفتیم ، هرگز عمداً اینگونه هزینه نمی کردیم. پس چرا وقت را که معمولاً در تمرین تفکر انتقادی تلف می شود ، نمی گذرانیم؟ به عنوان مثال ، به جای اینکه عصرها جلوی تلویزیون بنشینید و از یک کانال به کانال دیگر بروید ، اما برنامه ای پیدا کنید که ارزش تماشای آن را داشته باشد ، در همان زمان یا حداقل بخشی از آن به فکر روز ما باشید و نقاط قوت و ضعف ما را بسنجید. . .انجام دادن. ممکن است بخواهیم این س questionsالات را از خود بپرسیم:

    بدترین فکر امروز من چه بود؟ بهترین برای چه چیزی بود؟ امروز واقعاً درمورد چه فکر کردم؟ آیا به نتیجه ای رسیدم؟ آیا اجازه دادم افکار منفی بی فایده من را خسته کند؟ اگر امروز می توانستید تکرار کنید ، چه چیزی را تغییر می دهید؟ چرا؟ آیا امروز برای اهداف بلند مدت خود کاری انجام داده ام؟ آیا من مطابق ارزشهایم عمل کردم؟ اگر 10 سال آینده هر روز را اینگونه سپری کنم ، آیا چیز ارزشمندی بدست خواهم آورد؟

    بهتر است برای هر سوال مدتی وقت بگذارید. ثبت مشاهدات روزانه نیز بد نیست ، بنابراین باید تمام جزئیات را به خاطر بسپارید. به این ترتیب با گذشت زمان ، الگوی فکری آنها را خواهید فهمید.

    استراتژی دوم: هر روز یک مشکل

    اضافه شدن مشکلات روزانه

    در ابتدای هر روز (به عنوان مثال ، هنگام رفتن به محل کار یا دانشگاه) ، مشکلی را انتخاب کنید که در صورت کمبود وقت بتوانید روی آن کار کنید. با شناسایی اجزای آن منطق مسئله را کشف کنید. به عبارت دیگر ، به طور سیستماتیک فکر کنید: دقیقاً مشکل کجاست؟ چطور ممکن است سوالی از شما بپرسم؟ آیا با اهداف ، اهداف و نیازهای من ارتباط دارد؟ می توانید از عباراتی مانند مثال زیر استفاده کنید:

    1. در صورت امکان ، مشکلات را یکی یکی انتخاب کنید.تا می توانید مسئله را دقیق و واضح بیان کنید.

    ۲. مسئله را بررسی کنید تا “نوع” مشکلی که با آن روبرو هستید را تعیین کنید. به عنوان مثال ، شما باید بدانید که برای رفع آن به چه مواردی نیاز دارید. ابتدا سعی کنید مشکلاتی را انتخاب کنید که بتوانید بیشترین کنترل را روی آنها داشته باشید. مشکلاتی که هیچ کنترلی روی آنها ندارید را کنار بگذارید. روی آنچه می توانید به طور بالقوه حل کنید تمرکز کنید.

    3. ببینید به چه اطلاعاتی نیاز دارید و به طور فعال آن اطلاعات را جستجو کنید.

    4- اطلاعاتی را که جمع آوری کرده اید با دقت آنالیز و تفسیر کنید تا ببینید چه نتیجه منطقی می توانید بگیرید.

    5. ببینید چه گزینه هایی برای اقدام دارید. در کوتاه مدت چه کاری می توانید انجام دهید؟ بلند مدت چطور؟ باز هم ، مشکلاتی را که خارج از کنترل شما هستند ، از مشکلات خارج از کنترل خود جدا کنید. محدودیت های هزینه ، زمان و انرژی را شناسایی کنید.

    6. گزینه های خود را ارزیابی کنید. این کار را با در نظر گرفتن جوانب مثبت و منفی موقعیت خود انجام دهید.

    7. یکی از رویکردهای استراتژیک را انتخاب کنید و آن را دنبال کنید.

    8- هنگام اقدام ، عواقب آن را کنترل کنید. همیشه مراقب باشید تا در صورت لزوم استراتژی خود را اصلاح کنید. همانطور که بیشتر می آموزید ، برای تغییر استراتژی ، تحلیل یا تعریف مسئله یا حتی هر سه آماده باشید.

    استراتژی سوم: استانداردهای فکری را به عادت تبدیل کنید

    عدت به استاندارد فکری

    هر هفته در یکی از رشته های استانداردهای فکری مهارت کسب کنید (نظم ، وضوح ، دقت ، ارتباطات ، عمق ، عرض ، منطق ، اهمیت). یک هفته ، صریحاً هفته دیگر و غیره بر روی نظم تمرکز کنید. به عنوان مثال ، در هفته ای که تمرکز خود را روی صداقت می گذارید ، سعی کنید در هنگام برقراری ارتباط با دیگران وقتی صریح نیستید مراقب باشید. توجه کنید که دیگران صریحاً صحبت نمی کنند.

    هنگام خواندن ، اطمینان حاصل کنید که آنچه می خوانید برای شما روشن است. هنگام بیان یا نوشتن نظرات خود (به هر دلیلی) ، از خود بپرسید که من چقدر صریح صحبت می کنم که می خواهم بگویم. برای این کار ، چهار روش را برای وضوح تمرکز کنید: در مورد آنچه می خواهید بگویید واضح و دقیق باشید (در انتخاب کلمات بسیار مراقب باشید). ۲. نیت خود را به روش های دیگری نیز بیان کنید. با استفاده از تجربیات خود در مورد موضوع و 4 مثالها را بیان کنید. برای روشن کردن منظورتان از مقایسه ها ، تشبیه ها ، تصاویر یا نمودارها استفاده کنید.

    استراتژی چهارم: یک دفترچه‌ی یادداشت فکری داشته باشید

    تهیه دفترچه یادداشت فکری

    هر هفته مقدار مشخصی را یادداشت کنید. از الگوی زیر استفاده کنید و هر مرحله را جداگانه نگه دارید:

    1. مکان موقعیتی را توصیف کنید که از نظر احساسی برای شما مهم است یا مهم است. هر بار روی یک موقعیت تمرکز کنید.

    ۲. عکس شما. شرح دهید که در آن شرایط چه کرده اید. با جزئیات و با دقت بنویسید.

    3. تجزیه و تحلیل. سپس از نوشته خود برای تحلیل دقیق آنچه در آن شرایط اتفاق افتاده استفاده کنید. یک بررسی دقیق انجام دهید.

    4. ارزیابی کنید. نتایج تجزیه و تحلیل خود را ارزیابی کنید. در مورد خود چه فهمیدید؟ اگر دوباره در همان وضعیت قرار بگیرید چه می کنید؟

    استراتژی پنجمشخصیت‌تان را بازسازی کنید

    بازسازی دوباره شخصیت

    یک روش تفکر را انتخاب کنید: استقامت ، استقلال ، همدلی ، شجاعت و فروتنی ؛ به مدت یک ماه سعی کنید چطور بتواند این ویژگی را در شما تقویت کند.به عنوان مثال ، بر فروتنی متمرکز شوید ، هنگامی که قبول می کنید اشتباه کرده اید و اشتباه خود را قبول نمی کنید ، حتی با داشتن شواهد کاملاً واضح ، مراقب باشید. اگر کسی در مورد کار یا مشکلات فکری شما با شما صحبت می کند ، به زمان دفاعی خود توجه کنید. ببینید چه زمانی غرور شما مانع یادگیری شما می شود. به عنوان مثال ، چه موقع با خود می گویید: “من همه چیزهایی را که لازم بود در این مورد بدانم یاد گرفتم” یا “من به اندازه او می دانم ، فکر می کرد چه کسی نظر خود را به من تحمیل می کند؟” وقتی نادانی خود را می پذیرید ، می توانید با آن روبرو شوید.

    استراتژی ششم: با خودپسندی‌تان مواجه شوید

    روبرویی با خودپسندی

    یک تفکر خودخواهانه در ذات انسان وجود دارد ، فکر کردن با یک تعصب ناخودآگاه نسبت به خودش. با پاسخ دادن به این س questionsالات در زندگی روزمره ، می توانید تفکر خودخواهانه خود را کشف کنید: فکر کردم تحت چه شرایطی نسبت به خودم تعصب دارم؟ آیا من از چیزهای کوچک ناراحت هستم؟ آیا من کاری غیر منطقی برای انتقال دیدگاه خود انجام دادم؟ آیا سعی کردم خواسته هایم را به دیگران تحمیل کنم؟ آیا وقتی از چیزی کاملاً مطمئن بودم ، آیا نظرات خود را بیان نکردم و سپس از این موضوع عصبانی شدم؟ هنگامی که تفکر خودخواهانه را در عمل شناسایی کردید ، می توانید سعی کنید تفکر منطقی را جایگزین آن کنید. برای انجام این کار ، این س questionsالات را از خود بپرسید: یک فرد منطقی در این شرایط چه احساسی دارد؟ واکنش یک انسان منطقی چگونه خواهد بود؟ تفاوت در مقایسه با من چیست؟ (اگر همیشه به این نتیجه می رسیدید که یک انسان منطقی دقیقاً مانند شما عمل می کند ، احتمالاً خود را فریب می دهید).

    استراتژی هفتم: دیدتان را عوض کنید

    تغییر نحوه دید

    ما در جهانی زندگی می کنیم که هم شخصی است و هم اجتماعی ، و هر موقعیتی «تعریف شده» و معنی دار است. اینکه یک وضعیت چطور تعریف شده باشد ، نه تنها به احساس ما بستگی دارد ، بلکه همچنین به نحوه عملکرد ما در مورد آن و عواقبی که برای ما دارد بستگی دارد. با این حال ، در واقعیت ، هر موقعیت را می توان به روش های مختلف تفسیر کرد ، و این موضوع دارای فرصت های بسیار خوبی است. در واقع این ما هستیم که تصمیم می گیریم از زندگی راضی و راضی باشیم. به عبارت دیگر ، بسیاری از تعاریف منفی که از موقعیت های زندگی داریم می تواند به تعریف های مثبتی تبدیل شود. ما می توانیم خوشحال باشیم ، در غیر این صورت غمگین خواهیم شد.

    در این استراتژی ، ما تمرین می کنیم که دید خود را تغییر دهیم. نکات منفی را به نکات مثبت تبدیل کنید ، نقاط مرده را به نقاط شروع تبدیل کنید ، اشتباهات را به فرصت های یادگیری تبدیل کنید. برای انجام این تمرین ، لازم است که برخی از دستورالعمل ها را خودمان انجام دهیم. به عنوان مثال ، ما می توانیم لیستی از 5 تا 10 مورد منفی تهیه کنیم که احساس ناامیدی ، عصبانیت ، ناراحتی یا نگرانی از آنها داریم. بنابراین می توانیم برای هر یک تعریفی داشته باشیم که ریشه در احساسات منفی ما داشته باشد. سپس یک تعریف جایگزین قابل قبول برای هر یک انتخاب می کنیم. سپس واکنش ها و احساسات جدید خود را برنامه ریزی می کنیم. به عنوان مثال ، اگر می خواهید نگران همه مشکلات باشید ، هم آنهایی که نمی توانید انجام دهید و هم مشکلاتی که نمی توانید ، می توانید تفکر خود را اینگونه تغییر دهید: تماشا کنید تا زمانی که آنها شما را پیدا کنند.اگر این کار را نکرد ، برای او گریه نکن. »

    استراتژی هشتماحساسات‌تان را دریابید

    توجه کردن به احساسات

    هر وقت احساس منفی داشتید ، از خود بپرسید: دقیقاً چه فکری باعث این احساس شده است؟ به عنوان مثال ، اگر عصبانی هستید ، از خود بپرسید چه فکری مرا عصبانی می کند؟ از چه جنبه های دیگری می توانم به این فکر کنم؟ به عنوان مثال ، آیا می توانید به گونه ای به آن نگاه کنید که باعث خنده شما شود؟ اگر می توانید ، روی آن فکر تمرکز کنید و خواهید دید که در نهایت احساسات شما متناسب با آن فکر تغییر می کند.

    استراتژی نهم: تأثیر گروه بر روی زندگی‌تان را تحلیل کنید

    تاثیر گروه بر روی زندگی

    رفتارهای خود را در گروههایی که عضو آنها هستید ، تقویت شده و کدامها نیستید ، با دقت تجزیه و تحلیل کنید؟ چه ایده هایی برای یک گروه خاص ضروری است؟ عضویت در هر گروهی الزامی است. بسیاری از افراد بیش از آنچه فکر می کنند تحت تأثیر نظرات و رفتارهای دیگران قرار می گیرند. تمام فشارهایی که از محیط به شما وارد می شود را دریابید و ببینید آیا مجبورید این فشارها را بپذیرید یا خیر.

    در آخر ، به یاد داشته باشید که این استراتژی ها به زندگی روزمره شما بستگی دارد. شما کسی هستید که آنها را با تجربیات واقعی خود گسترش می دهید. با مواردی که بیشتر به شما کمک می کنند شروع کنید. به عنوان مثال ، به نظر شما ، “تغییر دید” ضروری به نظر می رسد. بنابراین با این کار شروع کنید و خود خواهید فهمید که کدام استراتژی در هر زمان موثرتر است.

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای
    اشتراک‌گذاری

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    9 + هشت =